
هشتصد سال پیش، دانشمندى درباره قزوین کتابى نوشته است به نام «التدوین» که سه جلد است. در آن تاریخ، سه جلد کتاب شرح حال شخصیتهاى علمى و فرهنگى و دینى و سیاسىِ قزوین را تهیه کرده است. این سوابق، خیلى حائز اهمیت است. آن زمان که خیلى از شهرهاى ایران روستاى کوچکى بود یا اصلاً نبود، در قزوین آنقدر عالم و شخصیت و چهره معروف وجود داشت که سه جلد کتاب «التدوین» درباره شرح حال اینهاست.
متن کامل بیانات رهبر انقلاب در اجتماع بزرگ مردم قزوین ۲۵/۹/۱۳۸۲
بسماللَّه الرّحمن الرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدیّین المعصومین. سیّما بقیّةاللَّه فىالأرضین.
خداوند متعال را شاکرم که توفیق دیدار این شهر تاریخى و کهن و شما مردم متدیّن و انقلابى و خونگرم را به بنده عنایت کرد.
مردم قزوین را، چه در قضایاى انقلاب و چه در همه حوادثِ بعد از انقلاب، مجموعهاى از انسانهاى وفادار و مؤمن یافتیم؛ مردمى متدیّن، داراى مناعت طبع، فداکار، سخاوتمند، اهل شرکتِ در کارهاى بزرگ و کارهاى خیر. این مطالب، خُلقیّات مردم قزوین از دیرزمان است؛ مخصوص دوره خاصى نیست. وقتى به تاریخ مراجعه می کنیم، مناقب قزوین و منطقه قزوین و اهل قزوین را بهصورت چشمگیرى مشاهده میکنیم؛ اینها اهمیت دارد.
فرق است بین ملتى که داراى پیشینه تاریخى و فرهنگى است و در تاریخ ریشه دارد، با ملتى که هیچ ریشهاى در تاریخ ندارد؛ هیچ سابقه و سلسله نسبِ فرهنگىاى ندارد. ملت بزرگ ایران با همین سابقههایى که نمونه آن را در شهر کهن و پُرعمق شما مشاهده می کنیم، توانسته است در میان ملتهاى دنیا بهعنوان یک ملت ریشهدار و کهن معرفى شود.
من وقتى به گذشته قزوین نگاه میکنم، مىبینم هزار سال پیش یک جغرافیدانِ معروف دنیاى اسلام - «مَقْدِسى» -ابوعبداللَّه مَقْدِسى (۳۹۱ ق - ۳۳۶ ق) صاحب «احسن التقاسیم». که از شهر قزوین بازدید کرده است، این شهر را مرکز فقه و فلسفه معرفى میکند.
نهصد سال قبل از این، شخصیت دانشمند معروفى مثل «عبدالجلیل قزوینى» از این شهر برخاسته است. «النقضِ» عبدالجلیل قزوینىِ رازى امروز در دست متکلّمین و صاحبان فکر و اندیشه، یکى از کتابهاى معتبر و جالب توجّه است.
هشتصد سال پیش، دانشمندى درباره قزوین کتابى نوشته است به نام «التدوین» که سه جلد است. در آن تاریخ، سه جلد کتاب شرح حال شخصیتهاى علمى و فرهنگى و دینى و سیاسىِ قزوین را تهیه کرده است. این سوابق، خیلى حائز اهمیت است. آن زمان که خیلى از شهرهاى ایران روستاى کوچکى بود یا اصلاً نبود، در قزوین آنقدر عالم و شخصیت و چهره معروف وجود داشت که سه جلد کتاب «التدوین» درباره شرح حال اینهاست.
هفتصد سال پیش، یک شخصیت برجسته و یک مورخ بزرگ مثل «حمداللَّه مستوفى» از این شهر برخاسته است. هفتصد سال پیش، یک شاعر بزرگ مثل «عبید زاکانى» از این شهر برخاسته است. چهارصد و پنجاه سال قبل، مرکز سیاسى این کشورِ بزرگ، قزوین بوده است. در جایى خواندم که نتیجه آنچه از مطالعات مربوط به قزوین و استان قزوین بهدست مىآید، این است که به قدرى از این شهر شخصیتهاى برجسته، از فقیه و حکیم و طبیب و ریاضیدان و مورّخ و هنرمند برخاسته که اگر کسى بخواهد اسم همه آنها را بگوید، اقلاً دو سه ساعت وقت لازم است! شما جوانان اهل قزوین، شما دختران و پسرانى که در این فضاى اقلیمى و فرهنگى تنفّس و رشد میکنید، به این سابقه کهن تکیه کنید.
من خودم از دوران جوانى و طلبگى، به مناسبت وجود دو استاد بزرگ در حوزه علمیه مشهد، با نام قزوین و قزوینى آشنا شدم: شخصیت برجسته مرحوم «حاج شیخ هاشم قزوینى» و شخصیت ممتاز مرحوم «حاج شیخ مجتبى قزوینى» دو ستاره درخشان در حوزه علمیه مشهد که ما از دوران جوانى و نوجوانى نگاهمان به این دو چهره ارزشمند بود.
نام قزوینى در ذهن طلبه مشهدى، به برکت وجود این دو شخصیت بزرگوار، یک نام درخشان و همراه با افتخار تلقّى شده است. این دو نفر - بخصوص مرحوم حاج شیخ مجتبى - جزو ارادتمندان و شاگردان یک شخصیت برجسته دیگر قزوینى یعنى مرحوم «سیّد موسى زِرآبادى» بودند. شخصیت عظیمى که در همین شهر، مرکز پرتوفشانىِ معنوى و سلوکى و عرفانى به شعاع وسیعى از طلّاب و جویندگان معرفت محسوب مىشد.
قبل از دوره ما هم علماى بزرگ فراوانى از این شهر برخاستهاند: «شهید ثالث» که مقبره او همینجاست؛ مرحوم «ملامحمّد تقى برغانى» و برادر او «ملامحمّدصالح برغانى»؛ فقهاى مبارز، نه فقهاى گوشهگیر، نه آدمهاى منزوى؛ مردان دین که به سرنوشت مردم مىاندیشیدند؛ براى آنها مبارزه مىککردند و جان خود را هم در این راه فدا می کردند.
وقتى به دوره انقلاب نگاه میکنید، مىبینید همه کشور شهداى بزرگى تقدیم کردند؛ اما چهره شهدا و برجستگان و ایثارگران قزوینى ممتاز است؛ مثل شهید «رجایى». در انقلاب، ما مثل شهید رجایى کم داریم. در میان رزمندگان - چه ارتش و چه سپاه - شهید «بابایى» یک انسان بزرگ و یک چهره ماندگار و فراموشنشدنى است.
در میان آزادگان، معلّم معنوى آنها، مرحوم «ابوترابى» هم از این نمونههاست. من این سه چهره برجسته را از نزدیک مىشناختم؛ با خصوصیاتشان آشنا بودم و مىدانم اینها چقدر ممتاز بودند؛ اینها شهداى قزوینند. شهر قزوین دو هزار، و استان قزوین نزدیک سه هزار شهید دارد. اینها افتخارات مردم قزوین است. درباره مردم قزوین، از قرنها پیش کسانى گفتهاند اینها مردمى هستند دیندار، بلندهمّت، با مناعت، سخاوتمند و قانع.
بعد از انقلاب، نگاه به همه مناطق کشور - از جمله قزوین - نگاه ویژهاى بوده و با دورانهاى گذشته متفاوت بوده است؛ نگاه خدمترسانى. خداى متعال از امکانات طبیعى به مردم این منطقه بسیار داده است. همانطور که امام جمعه محترم اشاره کردند، این استان داراى خاک و استعداد کشاورزى و دشت پُربرکت است. آبها را هم باید مهار کرد. مقدارى کار کردهاند، مقدارى دیگر هم باید تلاش و کار کنند. مردم قزوین مثل بقیه مناطق کشور از حکومت و مسؤولان توقّعاتى دارند؛ توقّعاتشان بجا هم هست و باید به آنها عمل شود.
من در همه سفرها قبل از ورود به هر شهرى، نظرات مردم را از راه نظرخواهى و جستجو و گفتگو، چه با مسؤولان و چه با آحاد مردم بهدست مىآورم. وقتى از مردم قزوین درباره انتظاراتشان از دولت سؤال میکنند، همان پاسخى را مىدهند که در بسیارى از مناطق دیگرِ کشور هم پاسخ همین است. انتظارات مردم، رفع مشکلات اقتصادى، رفع مشکلات مربوط به جوانان - مسأله تحصیل و مسکن و ازدواج و بیکارى - رفع مسائل مربوط به گرانى و برطرف شدن مسائل مربوط به عمران شهرى و روستایى است. انتظار از مسؤولان این است که به اندازه توانِ خود و امکانات کشور به نیازهاى مردم برسند. این انتظار بجاست و من هم آن را تأیید میکنم.
یکى از دلایل سفر ما به مناطق و شهرهاى مختلف همین است. مقصود این است که با رفتن به هر شهر و استانى، مسائل آن شهر و استان یکبار دیگر با تفصیل و جزئیات براى مسؤولان کشور مطرح شود. مسؤولان در حال خدمتگزارىاند و قصد خدمتگزارى دارند. باید به آنها کمک کرد تا بتوانند این خدمات را هرچه بیشتر و سریعتر کنند.
البته در بین پاسخهایى که مردم به سؤال کنندههاى قبل از سفرِ ما دادهاند، این هم هست که به مسؤولان - بخصوص مسؤولانى که در رابطه با این منطقه هستند - از طرف ما تذکّر داده شود و به پیگیرى کارها نصیحت شوند، که البته این کار را هم میکنیم. من در این چند روزى که در استان و شهر قزوین هستم، با مسؤولان و جهات مختلف تماس دائمى خواهم داشت و امیدوارم بسیارى از تذکّرات و نصایح و حرفهایى که باید گفته شود، به مسؤولان گفته شود.
آنچه مىخواهم به همه شما عزیزان و برادران و خواهران و فرزندانِ خودم عرض کنم، چند نکته است:
نکته اوّل این است که در کشور ما - بخصوص در سطوح بالاى مسؤولیت - نیّت، خدمت به مردم است. البته توان همه مسؤولان یکسان نیست. ممکن است بعضى توان و امکان بیشتر و بعضى کمتر داشته باشند؛ ولى همه مىخواهند خدمت کنند. مهم این است که نظام جمهورى اسلامى بر پایه خواست و میل و گرایش و محبّت مردم بنا شده است. مردم، مسؤولان کشور را با اراده خودشان انتخاب کردهاند. در صحنه آزمون هم نگاه میکنند، عملکرد مسؤولان را مىبینند، قضاوت میکنند و ترتیب اثر مىدهند.
نکته دوم این است که نظام جمهورى اسلامى و کشور عزیز و بزرگ و غنىِ طبیعى ما در تحوّلات جهانى، هم با فرصتهایى مواجه است، هم با تهدیدهایى. ما فرصتهاى زیادى در پیش روى خود داشتیم و داریم. براى مسؤولان مهمترین مسأله این است که از همه فرصتهایى که پیش مىآید، با حفظ عزّت ملى، براى پیشرفت کشور - هم از لحاظ مادّى و هم از لحاظ معنوى - استفاده کنند.
هدف جمهورى اسلامى فقط این نیست که با ارقام و اعداد، تولید ناخالص ملى را در مجموع رقم بالایى نشان دهد؛ این کافى نیست. ما معتقدیم در کشور باید عدالت باشد و ثروت ملى میان همه مردم تقسیم شود. این آرزوى بزرگ ماست و براى آن تلاش و مبارزه میکنیم.
فلسفه نظام جمهورى اسلامى این است که بتواند همچنان که اسلام از مسؤولان، انسانها و ملتها خواسته است، در میان مردم، هم عدالت، هم اخلاق، هم معنویت و هم رفاه مادّى را بهوجود آورد. این کار، مقدّس و بسیار بزرگ و البته دشوار است. همه تلاش جمهورى اسلامى در طول بیست و پنج سال گذشته براى این بوده است که به این مقصود دست پیدا کند.
کسانى که راه را عوضى بروند و عدالت را ندیده بگیرند، اشتباه می کنند. کسانى که معنویت را ندیده بگیرند، اشتباه می کنند. کسانى که شایستهسالارى را ندیده بگیرند، اشتباه میکنند. کسانى که مردمى بودنِ مسؤولان را فراموش کنند، اشتباه میکنند. راه از این جهت دشوار است و حرکت در این راه از این جهت با موانع بزرگ مواجه است که در آن باید همه این معیارها رعایت شود.
ما نمىتوانیم دل خود را خوش کنیم به اینکه چیزى بگوییم و چند صباحى را در مسند مسؤولیت - یا به تعبیر رایج، در مسند قدرت - باقى بمانیم؛ اما فکر حال و آینده کشور و فکر رشد مادّى و معنوى ملت را نکنیم؛ این نمىشود.
نظام اسلامى از مسؤول مىخواهد خود را در مقابل خدا ببیند. این که مردم خدمت او را بفهمند یا نفهمند، از او تشکّر بکنند یا نکنند، در درجه بعد باشد. در درجه اوّل، مسؤول باید احساس کند در مقابل خداى متعال براى خدمت به مردم و استقرار عدالت در میان آنها مسؤول است.
محاسبه ما اینطور نشان مىدهد که نظام جمهورى اسلامى در طول بیست و پنج سال گذشته در این راه پیشرفتهاى زیادى کرده است. نمىگوییم تماماً به هدفهاى خود رسیدهایم؛ نه. باز هم باید حرکت و تلاش کنیم؛ اما مىگوییم و ادّعا مىککنیم که در این راه، نظام جمهورى اسلامى پیشرفت کرده است.
امروز اعتماد به نفس و امید ملت ایران از همه دورههاى گذشته بیشتر و چشمش بازتر است. امید و نشاط در میان ملت بزرگ ایران یکى از دستاوردهاى اسلام و انقلاب است. این را ما قدر مىدانیم و مغتنم مىشماریم و براى پیشرفت در این راه تلاش میکنیم.