خیلی وقت بود که در پی گفت و گویی با دکتر سعید حبیبا بودم. چندین مرتبه هم با تلفن صحبت کرده بودیم، ولی امکان هماهنگی زمان و مکان خاصی میسر نبود. اما وقتی شنیدم او و تعدادی از نخبگان شاهد و ایثارگر استان قزوین با خانواده عازم سفری معنوی به مشهد هستند...
نزدیکیهای ظهر همان روزی که قرار بود ساعت ۲ بعدازظهر همه جمع شده و با اتوبوس به فرودگاه تهران بروند، رئیس سازمان تماس گرفت و گفت: اگر آمادهای بسمالله، من هم که بگی نگی شوکه شده بودم فقط گفتم بله و اینگونه شد که امام مظلوم طلبید و همراه شدم با نخبگانی که در ۲ سنگر علم و عمل افتخارها آفریدهاند.
مشهد که رسیدیم و یک زیارت سیر نصیبمان شد، فردایش در لابی هتل دکتر را دیدم، سلام و علیکی و گفتم دکتر حالا وقتش است، دکتر هم علیرغم این که از همه کارهایش بریده بود تا ۴،۳ روزی را با خانواده در بارگاه ملکوتی امام رضا (ع)، به زیارت و معنویات بپردازد، تقاضایم را قبول کرد. قرار گذاشتیم بعد از نماز مغرب و عشا و صرف شام.
سر صحبت را باز کردم، سوالات زیادی در ذهنم بود کهای کاش روزها فرصت بود تا تمام خاطرات و سرگذشت ارزشمندش را به روی کاغذ بیاورم، اما هنوز ساعت یک و نیم شب نشده بود که مسوول هتل چراغهای محل مصاحبه را خاموش کرد و ما هم مجبور به خاتمه گفتگو شدیم.
دکتر حبیبا، بهترین دوران زندگیاش را با همرزمانش در جبهههای مختلف دفاع مقدس، در مقابل زیاده خواهیهای دشمنان ایران اسلامی ایستاد و با هدیه یک پایش "جانباز" سرافراز این مرز و بوم لقب گرفت.
او که همواره شیفته درس و کار و پیشرفت بود، در کنار جنگ به ادامه تحصیل پرداخت و پدر رشته حقوق مالکیت فکری در ایران لقب گرفت.
و امروز کافی است او را در اینترنت سرچ کنی تا به این واقعیت پی ببری که بودند و هستند رزمندگان بسیاری که هم دیروز و هم امروز مایه سرافرازی ایران اسلامی درجهانند.
مصاحبه من با دکتر بیش از ۳ ساعت به طول انجامید، اماای کاش آن چراغ به این زودیها خاموش نمیشد.
دکتر از وقایع جنگ و حضورش در صحنههای مختلف دفاع مقدس حرف و حدیث زیاد دارد که به طور جداگانه به آن خواهیم پرداخت، اما آنچه پیش روی شماست مسایل بعد از دوران حضورش در جنگ و مجروحیت منجر به جانبازیاش میباشد که با هم مرور میکنیم:
* دکتر بعد از جانبازی چکار کردید؟
- با توجه به شرایط پیش آمده و این که امکان حضور در جبههها را نداشتم پس از مشورت با پدرم تصمیم گرفتم درسم را ادامه دهم.
اما در حین تحصیل در دانشگاه،و بعد از مدتی که تقریبا به سلامت نسبی رسیده بودم، همزمان با عملیات کربلای ۵ تصمیم گرفتم دوباره بروم جبهه. به منطقه که رسیدم آقای کشمرزی فرمانده گردان بود، از ایشان خواستم با توجه به تجربیاتی که در جنگ داشتهام مرا بکار بگیرد، اما ایشان گفت: آخه با این پا؟
گفتم: حداقل میتوانم مشاور شما باشم؟
گفت: باشد، بیا.
خلاصه ایشان ما را به عنوان مشاور خودش قبول کرد و ما هم مشغول شدیم.
* به عنوان مشاور چه کار میکردید؟
- بیشتر تجربیاتم را در اختیار رزمندگان قرار میدادم، و در کنار بچهها، با پای مصنوعی معمولا موجب دلگرمی آنها بودم، از طرفی هم همه تلاشم این بود که به نوعی بچههای رزمنده، به ویژه آنهایی که نوجوان و جوان و دانش آموز بودند را به ادامه تحصیل در کنار جنگ تشویق و ترغیب کنم.
یادم هست که همیشه به بچهها میگفتم: ما باید طوری زندگی کنیم که حضرت علی (ع) میفرمودند: مسلمان باید طوری زندگی کند که گویا یک عمر میخواهد زندگی کند و درعین حال یک جوری هم باید زندگی بکند که انگار همین فردا خواهد مرد.
منظور حضرت علی (ع) از یک عمر زندگی کردن، با برنامه زندگی کردن است و این که ما نباید در زندگی بیبرنامه باشیم.
از همین رو به رزمندگان میگفتم: ما الآن و در این مقطع در حال جنگ هستیم، اما اگر فردا جنگ تمام شود، اگر درس نخوانده باشیم وبرنامهای برای خودمان نداشته باشیم، آن زمان چه میخواهید بکنید، لذا بایستی در حین جنگ برای آینده خودتان هم برنامه داشته باشید، تا در جامعه موثر و مفید باشید.
* رفتن به جبههها را تا کی ادامه دادید؟
- یادم هست که در همان دوران دانشجویی ام، ۴،۳ سری به جبهه رفتم، اما به مرور زمان متوجه شدم که در جبههها کارآیی زیادی ندارم و وظیفهام بایستی تغییر کند، آن روزها که توان داشتم و سالم بودم در سنگرهای مختلف دفاع مقدس انجام وظیفه کردم، حالا دیگر احساس میکردم که بایستی در سنگر دیگر یعنی دانشگاه باشم که سخت مشغول درسها شده و دوره لیسانسم را در رشته حقوق به اتمام رساندم.
* بعد از پایان درسهایتان در این مقطع تصمیم به ادامه تحصیل نداشتید؟
- چرا، اتفاقا قصد ادامه تحصیل داشتم که یکی از دوستان دوران جبهه هایم که معاون اداری و مالی دانشگاه تهران بود، یک روز مرا توی دانشگاه دید و گفت: چه کار میکنی، من هم گفتم: قصد شرکت در کنکور فوق لیسانس را دارم.
ایشان هم گفت: الآن ما آن قدر مشکلات و گرفتاری در دانشگاه داریم که برای رفع آنها نیاز به نیروهای متعهد و رزمنده مثل تو داریم، آن وقت تو میخواهی بروی درسهایت را ادامه بدهی، تو چه بچه مسلمان و بچه رزمندهای هستی، باید بیایی به ما کمک کنی و از این قبیل حرف ها.
این حرفها را زد و همانجا دست مرا گرفت و نزد رئیس وقت دانشگاه تهران آقای دکتر رحیمیان برد و مرا به ایشان معرفی کرد و پیشنهاد داد که من مشاور حقوقی دانشگاه تهران بشوم.
رئیس دانشگاه هم از این پیشنهاد حسابی استقبال کرد و خیلی سریع حکم مشاور حقوقی مرا صادر کردند، اما من گفتم: جناب آقای دکتر من میخواهم درسم را ادامه بدهم.
گفت: باشد، درست را هم ادامه بده.
گفتم: کار و درس با هم نمیشود.
گفت: شما رزمنده هستید و قطعا میتوانید از پس هر دو کار برآیید.
خلاصه ایشان حکم مشاورحقوقی مرا صادر کرد و ما هم در کنار کارهای زیادی که به عهدهام گذاشته شده بود تلاش کرده و درسم را هم ادامه داده و برای تحصیل در مقطع دکتری، بورسی داشتم که باید به خارج از کشورمی رفتم.
* رفتید؟
- متاسفانه نه، کارم قدری طول کشید که در این فاصله آقای دکتر تقی خانی رئیس دانشگاه بینالمللی امام خمینی (س) شدند و از من خواستند که جهت همکاری در دانشگاه بینالمللی با ایشان به قزوین بروم.
گفتم: آقای دکتر من باید جهت ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم.
گفت: دانشگاه بینالمللی امام خمینی(س) مظلوم واقع شده، من هم که نسبت به قزوین شناخت زیادی ندارم، لذا با توجه به این که تو اهل قزوین هستی و شناخت خوبی از آنجا داری، بایستی حتما من را کمک کنی، در نهایت بالاخره من همراه ایشان به قزوین رفته و مشاور رئیس دانشگاه بین الملل و قائم مقام اداری مالی دانشگاه شدم.
* تا چه مدت قزوین ماندید؟
- فکر میکنم نزدیک به ۳ سالی در دانشگاه بینالمللی امام خمینی (س) بودم تا این که زمزمههای تغییر دکتر تقی خانی مطرح شد و من هم از موقعیت استفاده کرده و گفتم آقای دکتر تا شما هستید من بروم برای ادامه تحصیل که ایشان هم موافقت کرد لذا به تهران بازگشتم وپس از پیگیری بورسم در وزارت علوم، برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری عازم خارج شدم.
* دکترا را کجا خواندید؟
- دانشگاه دهلی هندوستان.
* دکترایتان در چه رشتهای بود؟
- حقوق مالکیت فکری، البته زمانی که ما دانشجوی حقوق دانشگاه تهران بودیم اصلا بحث و درسی در خصوص این رشته وجود نداشت و بدیهی است که ما شناختی هم نسبت به این رشته نداشتیم، در حالی که حقوق مالکیت فکری، یکی از مباحث مهم در دنیای اقتصاد و حقوق است که به بحث مهم حمایت از تولید علم و دانش، تولید علم و ثروت و تبدیل دانش به ثروت میپردازد، در واقع حقوق مالکیت فکری ا ز پدیدآورندگان آثارعلمی، ادبی و هنری، اختراعات، علایم تجاری، طرحهای صنعتی، پدیدآورندگان نرم افزارهای کامپیوتری و طراحان ساخت مدارهای یک پارچه حمایت میکند.
در رابطه با اهمیت مالکیت فکری همین مقدارباید عرض کنم که یکی از قدیمیترین کنوانسیونهای جهانی، کنوانسیون پاریس برای حمایت از مالکیت صنعتی مصوب ۱۸۸۳ میلادی و کنوانسیون برن برای حمایت از آثار ادبی و هنری مصوب ۱۸۸۶ میلادی میباشد. دلیل دیگر بر این ادعا این است که سازمان ملل متحد که فقط ۱۶ سازمان تخصصی در حوزههای بسیار مهم جهانی دارد، یکی از سازمانهای تخصصیاش سازمان جهانی مالکیت فکری(WIPO) است.
* شما چطوری با این رشته آشنا شدید؟
- من بر حسب اتفاق و در واقع خدا کمکم کرد. زیرا همیشه از خدا میخواستم که فرد مفید و موثری برای جامعهام باشم و هر کجا که حضور دارم بتوانم نقش آفرینی کنم، لذا تصمیم گرفتم که موضوع رساله دکترایم تکراری نباشد، در واقع دنبال موضوع جدید، مهم و کاربردی بودم که به درد کشور بخورد از این رو زمانی که مشغول بررسی و مطالعه برای انتخاب موضوع رساله دکترایم بودم، به طور اتفاقی دریک مجله معتبر انگلیسی، مقالهای در رابطه با یکی از موضوعات مرتبط با مالکیت فکری خواندم و به این موضوع علاقمند شدم و پس از چند ماه مطالعه، این رشته را انتخاب کردم و رساله دکترایم را هم در رابطه با حقوق مالکیت فکری نوشتم. زمانی که به ایران برگشتم، اولین متخصص رشته حقوق مالکیت فکری در ایران بودم.
* پس از بازگشت به ایران به چه کاری مشغول شدی؟
- در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول به کار شدم که مهمترین کارم تدریس و تحقیق بود و پس از حدود ۲ سال تلاش و پیگیری شخصی، رشته کارشناسی ارشد مالکیت فکری را برای اولین بار درایران و در دانشگاه تهران راه اندازی کردم و در حال حاضر هم رئیس بخش تحقیقات مالکیت فکری دانشگاه ونیز رئیس موسسه حقوق تطبیقی دانشگاه تهران -که یکی ازمهمترین و قدیمیترین موسسات تحقیقاتی دانشگاه تهران میباشد- هستم.
* رتبه علمی دانشگاهی شما چیست؟
- من دانشیار پایه ۲۴ گروه حقوق خصوصی و اسلامی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هستم.فی الواقع جزو اساتیدی هستم که در حداقل زمان ممکن، پرونده علمیام شامل تالیف مقالات، کتب، شرکت در سمینارها و راهنمایی دانشجویان فوق لیسانس و دکتری،در هیات ممیزه دانشگاه تهران مطرح و موفق شدم از مرتبه استادیاری به دانشیاری ارتقاء یابم.
* تاکنون چه فعالیتهای علمی و تخصصی داشته اید؟
- در حال حاضر، هر ساله در یکی یا دو سمینار بینالمللی شرکت کرده که در آنها سخنرانی و یا مقاله ارایه میدهم، که در مجموع برای شرکت در سمینارها به ۳۰ کشور جهان مسافرت کرده ام، همچنین تاکنون دو بار از طرف سازمان جهانی مالکیت فکری به عنوان سخنران انتخاب شدهام که یک سخنرانیام در ژنو بود.
از طرفی تاکنون ۱۶ مقاله علمی و پژوهشی ارایه دادهام که در ژورنالها و کتب معتبر به چاپ رسیده است. ضمن این که عضو انجمن بینالمللی اساتید مالکیت فکری جهان نیز هستم و این انجمن نیزتاکنون ۴ مقاله مرا به صورت کامل به چاپ رسانیده است.
* چگونه میشود که این نوع طرز تفکر را به سایر رزمندگان انتقال داد؟
- من اعتقاد دارم که بچههای رزمنده توان بسیار بالایی دارند، البته نمیگویم که همه بروند و درس بخوانند و یا همه استاد دانشگاه بشوند، ولی به جرأت میگویم اکثر بچههای رزمنده و جوانان این مرز بوم استعداد و توانایی بالایی دارند. لذا بایستی هرکسی به درون خود نگاه کند و با شناخت استعدادهای بالقوهاش آنها را به بالفعل تبدیل نماید.
ممکن است بعضیها سن زیادشان را بهانه بگیرند وبگویند در این سن و سال امکان ادامه فعالیت و یا تحصیل وجود ندارد، البته این امرطبیعی است زیرا در هر مقطعی، انسان تواناییهای خاص خودش را دارد، اما علیرغم این محدویتها که برای همه به وجودمی آید باید ثابت کنیم؛ همانطور که در زمان جنگ نقش آفرینی کردیم، بعد از جنگ هم بایستی در صحنههای مختلف، از جمله در جامعه، ادارات و دانشگاهها، جزو بهترینها باشیم.
به نظر من ما رزمندهها باید الگو باشیم، نمونه باشیم و در هر کاری که مشغولیم جزو بهترینها باشیم. رزمندگان باید اثبات کنند که همان افرادی هستند که در جبههها واقعا نقش آفرین بودند و الآن هم در سنگر دانشگاه، اداره، مدرسه، کارخانه و غیره نقش آفرینند.
* چرا برای ادامه تحصیل به هندوستان رفتید؟
- طی سالهای ۷۳ و ۷۴ که قصد ادامه تحصیل داشتیم، به دلیل مشکلات مالی موجود در کشورکه قیمت فروش هر بشکه نفت به بشکهای ۸ دلار رسیده بود، بودجه اعزام به دانشجوبسیار کاهش پیدا کرد، لذا وزارت علوم تصمیم گرفت همه۱۵۰ دانشجوی بورسیه دانشگاهها را برای اولین بار به هندوستان اعزام نماید، ما دانشجویان هم هر کاری کردیم که وزارت علوم را از این تصمیم منصرف کنیم، موفق نشدیم و به اجبار به هندوستان رفتیم، البته این موضوع نکته مهمی نیست، مهم این بود که من عزمم را جزم کرده بودم که تحصیلات عالیهام را به پابان رسانم و بتوانم در سنگر دانشگاه ادامه دهنده راه شهدا باشم و از این طریق به کشور خدمت کنم.
* به نظر شما، عوامل پیشرفت چیست؟
- من همه موفقیت هایم رامدیون زحمات پدر و مادر و همسرم و دعای خیر آنها و نیز همکاری همسر و بچه هایم هستم، که اگر همه اینها نبود من نمیتوانستم به این موفقیتها برسم.
* به روز بودن چه تاثیری در موفقیتها دارد؟
- توصیه من این است کسی که میخواهد در جامعهاش موفق باشد بایستی به خاطر تحولات عظیمی که در حوزه ارتباطات راه دور و اینترنت اتفاق افتاده است، آشنایی و کار با اینترنت از مشخصههای اصلی او میباشد.
کسانی که میتوانند از امکانات موجود در اینترنت استفاده کنند در هر رشته و تخصصی که باشند از آخرین تحولات جهانی در آن حوزه مطلع و در موفقیت و به روز بودن آنها بسیار موثر است.
تجربه عملی که خود من داشتم قابل توجه است، از زمانی که به عنوان استاد در دانشگاه مشغول تدریس شدم، در ارزیابیهایی که دانشگاه در پایان هر ترم از دانشجویان راجع به اطلاعات استاد و شیوه تدریس و به روز بودن او دارد، من از ۵ امتیاز، اکثرا ۴۸/۴ امتیاز کسب کرده ام، دلیل این امر هم این است که من به روزترین استاد در رشته خودم بوده و هستم، زیرا سعی کرده و میکنم که هر تحولی که در رشته تخصصیام اتفاق میافتد را بلافلاصله از طریق اینترنت دریافت و روی آنها تحقیقاتم را انجام و به دانشجویانم منتقل میکنم.
بنابراین توصیه من این است که از این امکانات حداکثر استفاده را ببرید. البته این امکانات فقط برای دانشگاهیان نیست، بلکه در هر رشتهای که فعالیت دارید میتوانید از امکانات اینترنت استفاده نمایید.
* به نظر شما نقش فرزندان شهدا و ایثارگران در انتقال ارزشها چیست؟
- به نکته مهمی اشاره کردید، به نظر من جامعه ایثارگران ما باید نسبت به فرزندان خود بسیار دقیق و حساس باشند و در واقع طوری آنها را تربیت و هدایت کنند که بتوانند خلف صالحی برای آنها باشند.
متاسفانه در حال حاضر برخی از بچههای ما غافل شده اند، یعنی کسی نبوده است که آنها را توجیه و نسبت به وظایفشان آشنا سازد.
فرزندان شهدا و ایثارگران باید ادامه دهنده راه سخت و دشوار پدرانشان بوده و در جامعه به عنوان الگو و اسوه باشند و در کسب معارف دینی و علوم و فنون پیشتاز جامعه باشند.
من معتقدم یکی از جاهایی که انقلاب ما به شدت آسیب پذیر است، در تخصصهای بالاست. در تخصصهای بالا، ما باید بهترین و قویترین افراد را داشته باشیم و جامعه ایثارگری ما، مستحقترین و مناسبترین افرادی هستند که میتوانند هدایت این جامعه متخصص را به عهده گرفته و از این راه رسالت پدران شهید یا ایثارگرخود را به انجام برسانند.
* چطور شد که شما این رشته را وارد ایران و دانشگاه تهران کردید؟
- دانشگاه تهران با قدمت یکصدسالهاش که جزو قدیمیترین دانشگاههای کشور و نماد آموزش عالی ایران است، در این بحث واقعا عقب مانده بود، یعنی نه استادی در این زمینه تحقیق کرده بود و نه کسی در این رشته درس خوانده بود و نه این رشته در دانشگاههای کشور تدریس میشد، در واقع این رشتهای که من از سال ۸۲ در دانشگاه تهران تاسیس کردم، یک رشته جدیدی بود که به دانشگاه تهران و ایران راه پیدا کرد.
* با توجه به این که شما قزوینی هستید، چرا این رشته در دانشگاههای قزوین تدریس نمیشود؟
- بعد از دانشگاه تهران، این رشته در چندین دانشگاه دیگر هم راه اندازی شد، اما متاسفانه در دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) قزوین هنوز این اتفاق نیفتاده است. البته هر کسی به شهر خودش علاقه ویژهای دارد و من هم که در این شهر به دنیا آمده و بزرگ شدهام به شهرم مدیون هستم و هر کمکی که از دستم بربیاید، آماده خدمتگذاری هستم، حتی حاضرم جهت راه اندازی و تدریس این رشته با دانشگاههای قزوین همکاری کنم، ولی به هر جهت فعلا با توجه به اهمیت این رشته و نوپا بودنش، حضور من در دانشگاه تهران به مراتب موثرتر از این است که بیایم توی شهر خودم، ضمن این که قطعا با یک نفر نمیشود این رشته در دانشگاهی راه اندازی شود و حداقل برای تاسیس این رشته به چهار- پنج استاد نیاز داریم.
* دکتر دوران ابتدایی را کجا گذراندی؟
- دوران ابتدایی را در مدرسه سپهر قزوین، واقع در سبزه میدان گذراندم، اما کلاس پنجم را در مدرسه رزبان خواندم.
* دوره راهنمایی و دبیرستان را چی؟
راهنمایی را در مدرسه پهلوی سابق، جنب شهربانی گذراندم و دبیرستان را هم در دبیرستان پهلوی سابق (دکتر شریعتی فعلی) خواندم.
رشته تحصیلیام هم ریاضی فیزیک بود و در سال ۵۷ هم موفق به کسب دیپلم شدم، که همان سالها همراه با قیام مردم ایران علیه رژیم شاهی و پیروزی انقلاب اسلامی بود.
* شما تاکنون به فکر افتاده اید که خاطرات دوران دفاع مقدس را مکتوب کنید؟
- خیر.
* چرا؟
- به نظر من این مشکل، مشکل فرهنگی است و در واقع به من، شهر من و استان من برنمی گردد. این مشکل، مشکل شرقی هاست و این که ما شرقیها در واقع کمتر دست به قلم هستیم، برعکس ما، غربیها که کوچکترین حرکت هایشان را مکتوب میکنند. ما باید حالا حالاها روی مباحث فرهنگی کار کنیم ولی در عین حال من فکر میکنم که مدیران و برنامه ریزان ما و خود ما هم در این زمینه قصور داشته ایم.
در گذشته من و امثال من هیچگاه به این موضوع حتی فکر هم نمیکردیم، شاید دلیلش این بود که فکر میکردیم بیان وقایع جنگ یه جوری نشانه خودستایی و ریا باشد و این که ما برای خدا به جبهه رفته ایم، ولی حالا که کمی عمیقتر فکر میکنیم میبینیم بیان این وقایع واقعا مورد نیاز است.
البته یک بخشی از این کار هم فنی است و تخصص خاص خود را دارد و بایستی مراکز فرهنگی مرتبط با تربیت و انتخاب نیروهای زبده و خلاق، به سراغ رزمندگان رفته و خاطرات آنها را جمع آوری نمایند، چون در هر صورت مکتوب سازی خاطرات بسیار ارزشمند و برای جامعه، ماندگار خواهد بود.
*"حقوق مالکیت فکری" یکی از مباحث مهم در دنیای اقتصاد و حقوق است که به بحث مهم حمایت از تولید علم و دانش و ثروت، و نیز حمایت از پدید آورندگان آثار علمی، ادبی، هنری، اختراعات، طرحهای صنعتی و نرم افزارهای کامپیوتری میپردازد
*پس از حدود ۲ سال تلاش و پیگیری شخصی، رشته کارشناسی ارشد مالکیت فکری را برای اولین بار در ایران و دانشگاه تهران راهاندازی کردم
*برای شرکت در سمینارها، به ۳۰ کشور جهان مسافرت کردهام
* من اعتقاد دارم که اکثر بچههای رزمنده و جوانان این مرز و بوم استعداد و توانایی بالایی دارند
* مکتوب سازی خاطرات دوران دفاع مقدس، بسیار ارزشمند و برای جامعه، ماندگار خواهد بود
* جامعه ایثارگران ما باید نسبت به فرزندان خود بسیار دقیق و حساس باشند و آنان را طوری تربیت و هدایت کنند که بتوانند خلف صالحی باشند. فرزندان شهدا و ایثارگران باید ادامه دهندگان راه سخت و دشوار پدران خود باشند.
انتشار این مصاحبه در روزنامه جمهوری اسلامی